بطلمیوس
کلاودیوس بَطلَمیوس[۱] (۹۰–۱۶۸ میلادی) (به یونانی: Κλαύδιος Πτολεμαίος، تلفظ: [kláwdios ptolɛmɛ́:os]) یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود که به احتمال زیاد در اسکندریه واقع در مصر میزیست.
وی الگویی را برای کیهان شناخته شده روزگار خود، که همان سامانه خورشیدی ماست، ارائه کرد که در آن زمین در مرکز گیتی قرار داشت و خورشید و ماه و بقیهٔ سیارات به دورش میچرخید. در آن زمان به جای مدار که همان مسیر فرضی سیارات است، از مفهوم فلک استفاده میکردند. فلک یک جسم کروی صلب و نامرئی است (مانند شیشه) که در مرکز آن زمین قرار گرفته و سیاره
به محیط آن محکم بسته شدهاست. با چرخش فلک به دور زمین، سیاره نیز به دور
زمین گردش میکند. در آن زمان ۴ سیاره بیشتر کشف نشده بودند. او میگفت:
هشت یا نه فلک وجود دارد که آخرین آنها فلکالافلاک نام دارد که همهٔ ستارهها روی آن چسبیدهاند. همچنین او بر این باور بود که خدا و فرشتگان پس از فلکالافلاک زندگی میکنند. به این نظریه که بطلمیوس دربارهٔ جهان ارائه کرد، نظریه زمین مرکزی میگویند.
آثار بطلمیوس
بطلمیوس در حدود سال ۱۵۰ میلادی کتاب (به پارسی: پراپ) پر نفوذی به نام سونتارکنس ماتماتیکا یا مجموعهٔ ریاضی نوشت. هر چند این رساله بر نوشتههای هیپارخوس مبتنی است، اما بهخاطر فشردگی و زیبایی چشمگیرش مورد توجه قرار گرفت. شارحان بعدی برای متمایز ساختن آن از آثار کماهمیتتر صفت مجیسته یا مجسطی به معنی بزرگترین را به آن منسوب کردند. مترجمان عربزبان حرف تعریف ال را پیشوند کردند و آن را المجسطی نامیدند.
بطلمیوس در المجسطی پدیدههایی را بررسی میکند که بستگی به کرویت زمین دارند. سپس دستگاه زمین مرکزی نجوم را طرحریزی میکند که قریب به ۱۵۰۰ سال مورد پذیرش عموم بود. المجسطی قدیمیترین کوشش مجدانه در راه تبیین حرکتشناسی منظومهٔ شمسی است. اما در توجیه حرکتهای پیچیدهٔ سیارهها که فاصلهٔ ثابتی با زمین ندارند، روی مدارهای دایرهای عاجز بود؛ بنابراین مفهوم مدارهای تدویر را به کار گرفت. بطلمیوس، در مقدمهٔ مجسطی، ریاضیات و نجوم را بسیار یقینیتر و قابل اعتمادتر از فلسفه میداند؛ و برای اثبات مرکزیت و سکون زمین در عالم، به جای دلایل فلسفی به استدلالات ریاضی و هندسی متوسل میشود. وی در این استدلالها، آسمان را همانطور که مشاهده میشود، یعنی کروی در نظر میگیرد، و براساس کرویت زمین دلایل خود را مطرح میکند.
مهندس نصرالله خادم در سال ۱۲۸۹ تهران متولد شد ، و پس از دریافت دیپلم از دبیرستان علمیه تهران ، در سال ۱۳۱۲ همراه آخرین گروه اعزامی به خارج ، رهسپار فرانسه گردید . در اواخر سال ۱۳۱۷ پس از گذراندن دوره مهندسی معدن از دانشکده معدن پاریس که شهرت و اعتبار فراوانی در زمینه معدن دارد ، به ایران برگشت .او در تمامی مراحل تحصیلی از شاگردان ممتاز و نمونه بود . پس از انجام خدمات سربازی در خدمات دو لتی به ترتیب در سمت های مهندسی معدن زغال سنگ شمشک ، نظارت معادن خصوصی حوضه البرز ، ریاست معدن ذغال سنگ شمشک ، بازرس شرکت سهامی معادن زغال سنگ ، مدیر عامل معادن هرمزگان و قشم ، عضو هئیت مدیره و سپس مدیر عامل شرکت سهامی کل معادن و ذوب فلزات به کار پرداخت .
به موازات این مشاغل فنی و اداری ، آموزش درس زمین شناسی را نیز در دانشکده علوم دانشگاه تهران به عهده گرفت . اکثر کسانی که با فعالیت های ایشان کم و بیش آشنا هستند بر این باورند که خادم در بنیان گذاری صنعت نوین معدن کاری ایران نقش بسیار ارزشمندی داشته است . کوشش های درخشان او در بخش دو لتی ، و راهنمایی های مفید او در تجسس خصوصی معادن در اکتشاف معدن طلای موته و کشف معدن سرچشمه ( با همکاری زنده یاد مهندس علی انتظام ) و مواردی دیگر از اینگونه ، موجب می گردد که در تاریخ معدن کاری جدید میهن عزیزمان ، نامش جاودان بماند . وی در اواخر سال ۱۳۳۹ پس از تصویب قانون تاسیس سازمان زمین شناسی کشور ، عهده دار تشکیل این سازمان زمین شناسی گردید و توانست در زمانی کوتاه با گزینش و جلب جوانان مستعد دانش آموخته در رشته علوم زمین و همکاری شماری از کارشناسان سازمان ملل متحد ، این مؤسسه جوان و نو پا را به سطحی شایسته و در خور تحسین ناظران بین المللی برساند و متخصصان کار آمدی در رشته های مختلف علوم زمین تربیت نماید . در کوتاه زمانی برای بخش بزرگی از پهنه گستره ایران زمین ، نقشه های زمین شناسی با مقیاس ۰۰۰۰۰ ۱/۱ و ۰۰۰۰ ۲۵/۱ همراه گزارش های آنها با کیفیتی بسنده در سطح جهانی ، تهیه و انتشار یافت . در زمینه شناسایی و کشف کانسار های معدنی اعم از فلزی و غیر فلزی ، بررسی های دقیق با همکاری واحد های ژئو فیزیک زمین و هوایی و ژئو شیمی به عمل آمد و شماری از ذخایر معدنی کشور شناسایی و گزارش های آنها تهیه و تاثیر زیر بنایی این سازمان در اقتصاد کشور نمایان تر گردید .
در
واحد کار تو گرافی ، تهیه نقشه های زمین شناسی با کیفیت بین المللی چاپ و
انتشار یافت . کتابخانه سازمان که در کشور ، بهترین مرجع در زمینه علوم
زمین شناسی و معادن ایران است به وجود آمد . موزه ای زیبا ازکانی ها و
سنگها ، فسیل ها و نیز نمایشگا هی کوچک و دیدنی از ابزار های معدن کاری
ایران باستان فراهم گردید . سر انجام در دورانی کوتاه دانسیته های پایه ای
زمین شناسی سازمان جهان گسترش یافت و مورد توجه محافل جهانی قرار گرفت که
در اوایل سال ۱۳۵۳ در کمیسون بین المللی تهیه نقشه های زمین شناسی جهان CGMW
که در پاریس تشکیل شد ، با وجود پیشینه چندین ده ساله سازمان های زمین
شناسی در کشور های دیگر منطقه ، تهیه و تلفیق نقشه های زمین شناسی خاور
میانه ، به سازمان زمین شناسی ایران واگذار شد.
زنده یاد مهندس نصرالله
خادم تا ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۷۸ که چشم از جهان فرو بست ، دلبستگی های خود را
به بررسی های علمی و فنی و توجه به پیشرفت های سازمان زمین شناسی و اکتشاف
معدنی کشور حفظ نمود .
زندگینامه توزو ویلسون:
جان توزو ویلسون یک ژئوفیزیکدان و زمین شناس
کانادایی بود که به خاطر مشارکت و سهم انکار ناپذیرش در نظریه زمین ساخت
صفحه ای تحسین جهانی را برانگیخت.
وی عقیده داشت لایه های صلب خارجی
زمین که از پوسته و قسمتی از گوشته بالایی تشکیل شده و سنگ کره نامیده می
شود به قطعات یا صفحات زیادی شکسته شده و آزادانه بر روی سست کره حرکت می
کنند. وی به عنوان نمونه ای برای نظریه اش جزایر هاوایی را مثال زد، جایی
که به عنوان یک صفحه زمین ساختی درطول اقیانوس آرام گسترده شده است و به
آرامی به سمت شمال غرب و بر روی یک نقطه داغ گوشته ای ثابت، در حال حرکت
است و یک ردیف از آتشفشان ها را به دنبال هم پدید آورده است. ویلسون همچنین
مبدع ایده گسل های تبدیلی می باشد. این گسل ها یک نوع از مرزهای اصلی
صفحات زمین ساختی می باشند که در امتداد آنها دو صفحه به صورت افقی از کنار
یکدیگر عبور می کنند (مانند گسل سن آندریاس).
ویلسون در ۲۴ اکتبر ۱۹۰۸
از یک خانواده مهاجر اسکاتلندی در اوتاوای کانادا به دنیا آمد. وی اولین
دانشجوی رشته ژئوفیزیک در کل کانادا بود که از کالج ترینیتی در دانشگاه
تورنتو در سال ۱۹۳۰ فارغ التحصیل شد.
وی مدارک متنوع دیگری را نیز از
کالج سنت جان در دانشگاه کمبریج دریافت کرد. دوران اوج تحصیلات آکادمیک وی
زمانی بود که دکترای زمین شناسی را در سال ۱۹۳۶ از دانشگاه پریستون دریافت
کرد. بعد از کامل نمودن تحصیلاتش وی برای خدمت در جنگ جهانی دوم به ارتش
کانادا فراخوانده شد و درنهایت با درجه سرهنگی از ارتش بازنشسته شد. وی عضو
انجمن سلطنتی کانادا و انجمن های سلطنتی لندن و ادینبرو بوده است. ویلسون
ریاست کالج اریندیل در دانشگاه تورنتو را نیز به عهده داشته است. او مدال
اوینگ و مدال بوچر را از اتحادیه ژئوفیزیک امریکا و مدال پنروز را از انجمن
ژئوفیزیک امریکا و مدال وگنر را از اتحادیه اروپایی ژئوفیزیک، مدال
ولاستون را از انجمن زمین شناسی لندن و جایزه وتلسن را از دانشگاه کلمبیا،
مدال قرن کانادا و یکصد و بیست و پنجمین مدال سالیانه کانادا را به پاس
فعالیت های ارزنده اش دریافت نمود.
وی در ۱۵ آوریل ۱۹۹۳ در تورنتو
کانادا درگذشت. اتحادیه ژئوفیزیک کانادا جایزه ای با عنوان ” مدال جان توزو
ویلسون” را به افتخار وی به دستاوردهای ارزشمند دانشمندان ژئوفیزیک اهدا
می نماید.
مقاله یک دانشمند به نام «کیو واداتی» الهامبخش ریشتر بود. ریشتر براساس این مقاله درباره زمینلرزههای کم عمق و عمیق مقیاس خود را ابداع کرد.
این دانشمند حوزه زلزله، سال 1927 با پیشنهاد «رابرت میلیکان» بهعنوان دستیار پژوهشی وی آغاز به کار کرد و این همکاری منجر به آشنایی ریشتر با «بنوگوتنبرگ» شد. این آشنایی زمانی اتفاق افتاد که آزمایشگاه لرزهنگاری انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا، قصد آغاز نگارش سلسله گزارشهایی از زمینلرزههای کالیفرنیای جنوبی را داشت و به شدت نیازمند سیستمی بود تا به کمک آن بتواند نیروی زمینلرزهها را برای این گزارشها محاسبه کند.
ریشتر در سال 1935 با همکاری دوست و همکار خود «بئو گوتنبرگ» در موسسه تکنولوژی کالیفرنیا، این مقیاس جدید را استفاده کرد.
ابداع این دو دانشمند این نیاز را برطرف کرد و به مقیاس ریشتر مشهور شد. این مقیاس بر مبنای اندازهگیری کمی جابهجایی زمین به دلیل امواج لرزهای استوار بود. مبنایی که نخستینبار از سوی «کیو واداتی» مطرح شده بود. آنها یک جفت لرزهنگار را برای اندازهگیری این جابجایی طراحی کردند و یک مقیاس لگاریتمی را برای اندازهگیری شدت بهکار گرفتند.
انتخاب نام «magnitud» برای این اندازهگیری دلیلی جز علاقهمندی کودکی ریشتر نداشت. علاقهای به ستارهشناسی، یعنی جایی که نیرومندی ستارهها با بزرگای آنها سنجیده میشد.
ریشتر، در سال 1958 کتاب دیگری با عنوان «لرزهشناسی مقدماتی» را منتشر کرد؛ کتابی که بر مبنای نکات آموزشی دوران دانشجویی این دانشمند شکل گرفته بود. ریشتر در طول زندگی علمی خود، مقالات بسیاری را منتشر کرد که تاثیر بسزایی در پیشرفت لرزهشناسی داشت.
ریشتر در سال 1970 بازنشسته شد. مبدع میزان بزرگی زلزله، در 29 سپتامبر 1985 بر اثر نارسایی قلبی در پاسادنای کالیفرنیا درگذشت.
زندگی نامه دکتر عبدالکریم قریب، پدر علم زمین شناسی ایران
کودکی
استاد
عبدالکریم قریب گرکانی در سال ۱۲۹۱ خورشیدی در خیابان عینالدوله تهران
دیده به جهان گشود. پدرش میرزا مصطفی خان مستوفی، فرزند میرزا عبدالکریم
مستوفی گرکانی بود و مادرش دختر میرزا شکرالله خان (کاردار سفارت ایران در
دولت عثمانی). او فرزند چهارم خانواده بود. دو ساله بود که پدرش بازنشسمته
شد و پس از آن به اتفاق خانواده به گرکان از توابع آشتیان بازگشت.
دکتر عبدالکریم قریب از آن دوران میگوید:"از
تهران با کجاره به گرکان رفتیم. در طول راه، من و مادرم در یک تای کجاوه
نشسته بودیم و خواهرم و یکی از دختر عموهایم که تحت تکفل پدرم بود در تای
دیگر. پدرم نیز سوار بر اسب بود تا به گرکان رسیدیم. این مسافرت ۷ روز به
طول انجامید. ۳ روز تا قم و ۳ روز تا گرکان.
استاد قریب، کودکی و تحصیلات خود را در گرکان گذرانده، به گفته خودش:
"درگرکان مکتبهایی وجود داشت که به تدریس علوم و ادب قدیم آن روز
میپرداختند، ولی کسانی که خود دارای فضل و دانش بودند، فرزندانشان را
خودشان آموزش میدادند. تحصیلات پدرم حدود کار مستوفی گری بود و با زبان
ریاضیات آن زمان (سیاق) هم آشنا بود. او بر علوم قدیمی و ادبیات فارسی تسلط
داشت. شعر میسرود و خط زیبایی هم داشت. وقتی من به ۶ سالگی رسیدم، آموزش و
تعلیم مرا برعهده گرفت و بدین ترتیب هر روز صبح نزد پدرم به تحصیل
میپرداختم. پس از فراگرفتن الفبا و خواندن و نوشتن به خواندن کتابهای چون
عم جزء و توسل، گلستان، بوستان، نصاب، صرف میر، امثله، صرف و نحو، مقامات
حمیدی، کتاب حکیم مؤمن (که در علوم طبیعی آن روز نزد علما معروف بود)
پرداختم.
استاد دکتر عبدالکریم قریب در دوازده سالگی پدرش را که نعمت بزرگ زندگی اش
بود، از دست داد و به همراه مادرش که اهل تهران بود، مجدداً از گرکان به
تهران عزیمت کرد. دکتر قریب در این باره میگوید: در سال ۱۳۰۴خ پدرم فوت
کرد. پس از فروش خانه و باغ و اثاثیههای منزل، من و مادرم در سال ۱۳۰۶ به
تهران آمدیم و منزلی کوچک در خیابان سقاباشی اجاره کردیم. در همان سال به
دبستان صفوی رفتم و چون در دروس ادبیات قوی بودم من را درکلاس پنجم
پذیرفتند. مدرسه صفوی بین دروازه دولاب و دروازه دوشان تپه بود. من
در کلاس پنجم آن مدرسه عربی، انشاء، فارسی و ریاضیات را یاد گرفتم و چون
شاگرد اول کلاس بودم، همیشه مبصر هم بودم. رقتی هم معلمها نبودند، من به
بچهها دیکته میگفتم.
جوانی و ورود به دبیرستان
استاد دکتر عبدالکریم قریب پس از اتمام دورهٔ ابتدایی در مدرسه صفوی، در سال ۱۳۰۷ برای ادامه تحصیل، در دبیرستان علمیه ثبت نام کرد.
استاد قریب در ادامه بیان زندگیش میگوید: «در ۱۷ سالگی پس از اتمام دورهٔ
ابتدایی در مدرسه صفوی به دبیرستان علمیه که در آن زمان نزدیک دانشسرای
قدیم (سه راه ژاله سابق) بود وارد شدم و پس از آن به مدرسهای در پشت مسجد
سپهسالار رفتم و تا اخذ دیپلم همانجا ماندم. من هر سال شاگرد اول کلاس بودم
و دروس ریاضی، فیزیک و شیمی را در حد عالی میدانستم. مرحوم دکتر محمود
حسابی هم دبیر فیزیک من در آن دوره بود.»
استاد از آن دوران میگوید: من در دوران دبیرستان معمولاً درس میخواندم و
دنبال بازی نبودم. سه ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر در دبیرستان بودیم و
به خانه هم که میآمدم، درسهای روز بعد را آماده میکردم و تا ساعت ۸ یا ۹
شب مشغول مطالعه بودم. شب زود میخوابیدم و صبح زود بیدار میشدم. فقط
روزهای جمعه کوه میرفتم و با دوستانم کوه پیمایی میکردیم. "
استاد قریب در سال ۱۳۱۴ با اخذ دیپلم علمی از دبیرستان علمیه تهران فارغ
التحصیل شد. به گفته استاد در آن سال کلیه دانش آموزان سال ششم دبیرستان را
در دارالفنون جمع کردند و امتحان گرفتند و ایشان نیز در آنجا امتحان دادند
و دیپلم گرفتند.
ورود به دانشگاه
استاد
دکتر قریب میگوید: در سالی که ما دیپلم گرفتیم آن قدر تعداد دیپلمهها کم
بود که به ما میگفتند در هر دانشکدهای که دوست دارید ادامه تحصیل دهید و
حتی میگفتند، بیایید یک ماه در این دانشکده بنشینید، اکر خوشتان آمد ادامه
دهید و اگر خوشتان نیامد بروید دانشکده دیگر. من نیز در ابتدا، هر چند روز
در یک دانشکده میرفتم و حدود یک ماه همین طور در دانشکدهها میچرخیدم تا
وارد دانشکدهٔ علوم در رشته ریاضی شدم.
۶ ماه در رشته ریاضی ادامه تحصیل دادم ولی بعد از آن مجدداً رشته علوم
طبیعی را انتخاب کردم و تا پایان تحصیلات دورهٔ لیسانس در این رشته ماندم،
بخصوص چون زمین شناسی جزء این رشته بود و من به مرور زمان به رشته
زمینشناسی خیلی علاقه مند شده بودم، در این رشته ماندم.
بعد از اتمام دورهٔ لیسانس، مطالعاتم را در زمینشناسی ادامه دادم. زمینشناسی
چون با طبیعت سروکار داشت، برایم مفرحترین رشته بود. به خصوص برای من که
درکودکی در دهات و باغ و زمین بزرگ شده بودم. به اعتقاد من، تمام زندگی
انسان از زمین به دست آمدهاست و چیزی نیست که ما از زمین نگرفته باشیم.
زمین در قرآن کریم از جایگاه ویژهای برخوردار است. قرآن ۱۱۴ سوره دارد و
در ۱۰۴ سورهٔ آن از زمین صحبت شدهاست.
دکتر قریب در سال ۱۳۱۷ در رشته علوم طبیعی فارغ التحصیل شد. او در مدت
تحصیل در دانشگاه ازراهنمایی اساتید عالیقدری برخوردار بود و پروفسور احمد
پارسا نیز استاد گیاهشناسی وی در مدت تحصیل بود.
دکتر قریب از اتمام دورهٔ لیسانس خود میگوید: در آن زمان بعد از اخذ مدرک
لیسانس همه موظف بودند به مدت یک سال، هرجایی دولت تعیین میکند بروند و
کار کنند. اهواز از جاهایی بود که داوطلب نداشت. من اهواز را انتخاب کردم و
پس از یک سال تدریس، در سال ۱۳۱۸ به تهران بازگشتم و به سربازی رفتم.
در سال ۱۳۲۰ خدمت نظام را تمام کردم و چون تعهد دبیری داشتم، در دبیرستان
ایرانشهر تهران دبیر شدم. یک سال و نیم دبیر بودم تا اینکه با یکی از
اساتید دانشگاهی ام برخورد کردم. ایشان گفت: شما نمیخواهید به دانشگاه
بیایید و با من کار کنید. من پذیرفتم و به دانشگاه رفتم. در ابتدا نصف وقتم
را صرف آموزش و پرورش میکردم و نصف وقتم را هم صرف دانشگاه. سال بعد از
آن به طور تمام وقت به دانشگاه رفتم و به عنوان دبیر و متصدی آزمایشگاه
کانیشناسی دانشکده علوم کار کردم.
در سال ۳۰ یا ۳۱ قانونی گذراندند که هر یک از فارغ التحصیلان لیسانس شاغل
در دانشگاه سابقه کار دارند در صورتی که تألیفاتی داشته باشند، مدرکشان
معادل دکترا شناخته میشود و من چون ۱۵ سال سابقه داشتم و طی آن مدت هم یک
جزوهای در زمینه بلورشناسی(کانیهای جزیره هرمز (تهیه
کرده بودم، شرایط این قانون را داشتم. بعد از تصویب این قانون، دانشسرای
عالی و دانشکدهٔ علوم دانشگاه تهران، همزمان با هم از افرادی که دارای چنین
ویژگیهایی بودند، دعوت به عمل آوردند و من در هر دو جا ثبت نام کردم و در
هر دو جا با هم پذیرفته شدم. هنگامی که قرار شد از سوی شورای دانشگاه حکم
برایم صادر شود، بین رئیس دانشسرای عالی و رئیس دانشکده علوم اختلاف افتاد.
بالاخره رئیس دانشگاه گفت: این موضوع را به عهدهٔ خودشان بگذارید.
من هم دانشسرای عالی را انتخاب کردم و در سال ۱۳۳۳ دانشیار دانشسرای عالی
شدم. در سال ۱۳۴۸ با رتبه ۱۰ استادی و ۳۸ سال سابقه کار به درخواست خودم از
دانشسرای عالی بازنشسته شدم.
پس از بازنشستگی
در سال
۱۳۴۹ تا ۱۳۵۵ مدرسه عالی علوم اراک را تأسیس کردم و تا سال۱۳۵۴ مسئولیت
آنجا را به عهده داشتم. در سال ۱۳۵۴ وزارت علوم اعلام کرد که کلیه مدارس
عالی ملی میبایست ضمیمه دانشگاهها شوند و مدرسة عالی علوم اراک ضمیمه
دانشسرای عالی شد. بعد از این کار حدود پنج ماه دیگر آنجا بودم، ولی دیدم
مرتب دستوراتی میدهند که مطابق ذوق من نیست و چون من آن دستورات را انجام
نمیدادم از تهران مرا خواستند و گفتند: آقای وزیر علوم گفتهاست که صلاح
نیست شما در اراک باشید. بیایید مشاور عالی دانشسرای عالی باشید.
من هم گفتم: آقای وزیر علوم خیلی خوب تشخیص دادهاند که صلاح نیست من در
اراک باشم، ولی من تشخیص دادهام که صلاح نیست مشاور عالی بشوم. خداحافظی
کردم و آمدم دانشگاه شهید بهشتی )ملی) و به طور حق التدریس، مشغول کار شدم تا سال ۱۳۵۸ که دانشگاهها تعطیل شد. از آن سال مشاور سازمان انرژی اتمی شدم.
استاد دکتر عبدالکریم قریب رئیس کمیته کارشناسی ایران نیز بودهاست. دانشگاه تربیت معلم در سال ۱۳۷۱ برای ارج نهادن به تلاشهای علمی استاد سمیناری تشکیل داد. سازمان انرژی اتمی نیز در سال ۱۳۷۲ بخشی از کتابخانه این سازمان را به نام ایشان نامگذاری کرد.
استاد قریب تا همین اواخر علی رغم کهولت و ضعف دوران پیری همچنان به فعالیت، تحقیق، تدریس و مطالعه مشغول بودهاست.
در گذشت
دکتر عبدالکریم قریب گرکانی در 17 بهمن سال 1381 بر اثر سکته قلبی درگذشت و بنا به وصیتش در زادگاهش آشتیان به خاک سپرده شد آرامگاه وی در محوطه دانشگاه آزاد آشتیان قرار دارد. فرزند وی مهندس فرهاد قریب گرکانی نیز در ادامه راه پدر به عنوان استاد در رشته زمین شناسی فعالیت می کند.