زمین شناسی

شناخت زمین و افرینش هستی

زمین شناسی

شناخت زمین و افرینش هستی

زمین شناسی

زین پیش شاعران ثنا خوان که چشمشان در سعد ونحس طالع و سیر ستاره بود، بس نکته های نغز و سخن های پرنگار گفتند در ستایش این گنبد کبود ، اما زمین که بیش از هرچیز درجهان شایسته ستایش و تکریم آدمی است گمنام و ناشناخته و بی سپاس ماند.
(( بیایید قدر زمین را بیش از اینها بدانیم))

این وبلاگ توسط یاسر خوزم ایجاد گردیده وهدف ازآن ارائه مطالبی درمورد زمین شناسی وبخشهای مختلف این علم به دانش اموزن و علاقمندان به زمین شناسی می باشد.به امید آنکه تلاشهای اینجانب مثمر ثمر باشد.

دید کلی نظریه انبساط زمین

امروزه ثابت شده است که مقدار حرارتی که از تجزیه مواد رادیواکتیو در قشر جامد زمین تولید می شود معادل یا بیشتر از حرارتی است که به وسیله تشعشع ممکن است از زمین خارج شود. طرفداران نظریه انبساط کره زمین پا را فراتر نهاده و معتقدند که مقدار حرارت حاصل از تجزیه مواد رادیواکتیو، خیلی بیشتر از حرارت (پرتوافکنی) زمین است و بدین جهت مرتبا حرارت زمین اضافه می شود.

شواهد مربوط به انبساط زمین

در سال 1937 فیزیکدانان نظری معتقد بودند که با گذشت زمان و در طی انبساط کیهان، ثابت گرانش جهانی در حال کاهش است. از آنجا که ثابت گرانش بطور مستقیم بزرگی نیروی گرانشی بین اجرام سیاره ای را کنترل می کند، بنابراین کاهش آن، کم شدن تدریجی نیروهای جاذبه زمین اجرام و افزایش شعاع زمین را در پی خواهد داشت. برای این منظور در ابتدا انبساطی معادل 2000 کیلومتر پیشنهاد شد ولی امروزه فیزیکدانان فقط انبساطی در حدود 100 کیلومتر را امکانپذیر می دانند و این میزان انبساط ناشی از کاهش G جهانی فقط پاسخگوی افزایش سطحی معادل 5 یا 6 درصد است که برای توجیه جابجایی قاره ها کافی نبوده و بسیار اندک است. از طرفی انبساط ناشی از گرمای حاصل از عناصر رادیواکتیو نیز در نظر گرفته شده است. اگرانبساط تنها ناشی از این سازوکار باشد، تنها می توان افزایش در حدود چند ده کیلومتر داشته باشد. در نظریات جدید انبساط سریع از زمان شکسته شدن پانژه آ درنظر گرفته می شود. براساس این مدل آهنگ انبساط زمین (شعاع زمین) 6 میلی متر در سال تخمین زده شده است.

تصویر

نقاط قوت و ضعف این تئوری

این تئوری قادر به توضیح زونهای کششی از جمله شکافهای وسط اقیانوس، ریفتهای درون قاره ای و گسلهای نرمال می باشد ولی از توجیه زونهای همگرا در سطح زمین عاجز است. از پیامدهای این تئوری آن است که در صورت میزان انبساط پیشنهادی، دمای سطحی زمین آنقدر بالا می رود که تشکیل حیات بر روی آن امکانپذیر نمی باشد. در اثر انبساط مداوم حوضه های اقیانوسی متعددی تکمیل می شود که آب بایستی آنها را پر کند ولی شواهد نشان می دهد که در بیشتر دوره ها، رسوبات کم عمق دریایی برجای گذاشته شده است. همچنین محاسبه ممان اینرسی قدیمی یکی از مهمترین دلایل رد تئوری انبساط زمین است. سیستم ماه- زمین و اثر کشندی سال در گذشته بایستی بیشتر از امروز بوده باشد و با مطالعه بر روی حلقه رشد مرجانها که به شدت تابع تغییرات طول شبانه روز است، مشخص شده است که طول روزهای سال در زمان دونین میانی روز بوده است. افزایش میانگین طول روز تا میزان امروزی حدود 24 ثانیه در میلیون سال بوده است. این اطلاعات نشان می دهد که میزان گشتاور زاویه ای در دونین 4/99 تا 9/99 درصد امروزی بوده است که با خطای محاسبات عملا قابل صرفنظر کردن است. روشهای دینرینه مغناطیس نیز بر علیه تئوری انبساط زمین هستند و نیز اگر اشتقاق قاره ها در اثر انبساط زمین باشد، دیگر نیازی به زونهای فرورانش نبود در حال حاضر بیشترین جدایش و توسعه در جهت شرقی- غربی رخ می دهد و اگر این الگو حاصل انبساط زمین باشد، افزایش تدریجی بایستی باعث برآمدگی استوا گردد ولی عملا چنین نیست.

کلید واژه : انبساط زمین

منبع : QUORA



نقد و تفسیر دو نظریه زمین مرکزی، خورشید مرکزی


نقد و تفسیر  دو نظریه زمین مرکزی، خورشید مرکزی
چگونه گی حرکت زمین ،خورشیدو سیارات دیگر در آسمان و تأثیر آن بر کره زمین همواره انسان را به این اندیشه فرا میخواند که چگونه گی حرکت در آسمان را در یابد. انسان از زمانهای دور و با تکیه بر دانش آن هنگام همواره درصدد پاسخ به سؤالات پیش آمده در مورد حرکت در آسمان بر امده و برای پاسخ گوویی به آنها نظریات گوناگونی را مطرح کرده که علم امروز بر اساس ان بنا شده است.
دو نظریه مطرح که یونانیان قدیم انرا طرح کرده بودند تا بتوان به وسیله ان حرکت سیارات را در یابند عبارت بودند از :نظریه زمین مرکزی و خورشید مرکزی که در این مقاله سعی بر اسین داریم تا هر یک را مورد بررسی قرار دهیم.
● نخستین راه حل زمین مرکزی
یونانیان مشاهده می کردندکه زمین جسمی بزرگ و جامد است و از این گذشته اسمان شب هر روز تغییر می کرد . انها به این فکر می کردند زمین که جسمی بزرگ و جامد بود و با توجه به این که اسمان ان هر شب نسبت به شب قبل تغییر میکرد امکان دارد مرکز بیحرکت جهان باشد .این فکر را زمین مرکزی مینامند .
از این طرز فکر حرکت شبانه روزی خورشیدو ستارگان به اسانی قابل توضیح بود :ستارگان به پوسته بزرگ و کروی شکل چسبیده بودند که زمین را در بر میگرفت.
سه حرکت اشکار خورشید به توضیح نسبتاَ پیچیده تری نیاز داشت . برای توضیح حرکت خورشیذ نسبت به ستاره گان دیگر یک پوسته نا مرئی مجزا در نظر گرفته می شد .این پوسته خورشید را بر گرد زمین حمل میکرد و به کره اسمانی پیوسته بود و در حرکت روزانه ان شرکت داشت. اما گذشته از این ،حرکت ارامی در خلاف جهت حرکت اول ،ویژه خود داشت که به یک دوره ۳۶۰درجه در سال بالغ میشد .حرکت سالانه شمالی-جنوبی خورشید را ناشی از انحراف کره ان میدانستند . این فرض با انحراف ۵/۲۳درجه مسیر خورشید نسبت به محور گنبد ستارگان مطابقت داشت .اما در این میان سیارات دیگری، مانند (عطارد،زهره ،مریخ، مشتری،زحل)وجود داشتند و شناخته شده بودند که توجیه تئوری زمین مرکزی را دشوار می کرد .این سیارات در اسمان خود از حرکات ویژه ای برخوردارند زحل در هر ۵/۲۹سال یک گردش کامل انجام میدهد.برای این کره حامل زحل بزرگترین و نزدیکترین کره به ستاره گان در نظر گرفته شد .در داخل کره مربوط به زحل کره های حامل سیارات سریعتر یعنی مشتری۸/۱۱سال و مریخ۶۸۷روز قرار داشت .چون حرکت دوره ای این کره ها در میان ستاره گان بیش از یک سال به طول می انجامد این سیاره هارا در فراسوی کره حامل خورشید می پنداشتند.
زهره ،عطارد و ماه را میان زمین و خورشید فرض میکردند .ماه با سرعت زیاد باز تابنده نور خورشد و نزدیکترین جرم اسمانی به زمین بود.
● نظریه خورشید مرکزی
در مقابل نظریه زمین مرکزی نظریه خورشید مرکزی که توسط آریستار کوس اختر شناسی که احتمالا تحت تأثیر هراکلیدس که یک قرن پیش پیش از او می زیست ، قرار گرفته بود ارائه داده شد. به وسیله این نظریه توضیح حرکت خورشید، سیارات و ستارگان ساده تر بود . خورشید که سر چشمه نور است در مرکز وزمین ، خورشید وسیارات و ستارگان در اطراف ان قرار می گرفتند. به چنین فرضیه ای خورشید مرکزی می گویند .
آریستار کوس اظهار کرد که کره اسمانی بیحرکت است و زمین در هر شبانه روز یک بار حول محور خود می چرخد .در منظومه خورشید مرکزی ،انحراف ظاهری خورشید ،ماه و همه سیاره ها نتیجه انحراف محور خود زمین است .
یکی دیگر از ویژه گی های خورشید مرکزی ارائه جواب به این سؤال که چرا سیاره ها به هنگام حرکت رجوعی خود درخشنده تر می شوند؟سبب ان است که در این هنگام سیاره ها به زمین نزدیکتر می شوند .با این همه نظریه اریستار کوس در زمان خود مورد انتقاد قرار گرفت .
یونانیان بدو.ن توجه به نظریه آریستار کوس به تکامل منظومه خود پرداختند .در مدت ۵۰۰سال بعد از افلاطون و ارسطو ستاره شناسان به پیشگوییهای دقیقتری پرداختند . در این باره عده ای از ستاره شناسان یونانی کوششهای فراوانی کردند که سرانجام منجر به تئوری زمین مرکزی کلودیوس بطلمیوس در سال ۱۵۰میلای در اسکندریه شد .بطلمیوس به دنبال نظریه ای بود که قادر به پیشگوییهای دقیق مواضع سیاره ها باشد .
اگر زمین به دور خورشید گردش کند ، در این صورت امتداد رویت ستاره گان باید در طول سال تغییر کند .
بطلمیوس در مقدمه کتاب خود در« المجسطی »فرضیه های خود را اینگونه بیان می کند :
"ما امید واریم که نمودهایی اشکار از مشاهده های گذشته گان خود بیابیم،دستاوردهای این تصورات را به کمک نمایش هندسی به کار گیریم .بنابر این به طور کلی باید اعلام کنیم که افلاک کروی هستند و به طور کروی حرکت می کنند و زمین از نظر هندسی به طور محسوسی کروی است . .....؛و از نظر موضع همچون مرکز هندسی ،درست در مرکز افلاک قرار دارد و از نظر بزرگی و فاصله ، (زمین) نسبت به کره ستاره گان ثابت در حکم نقطه ای است و خود هیچگونه حرکت موضعی ندارد."
او در کتاب خود نظریه آریستار کوس را رد می کند و می گوید:
"اما برخی از مردم هر چند سخنی در مخالفت با این استدلالها بیان کنند به چیزهای دیگری معتقدند و انها را درست می شمارند و خیال می کنند بر نادرستی این پندارها ، که بر اساس ان افلاک ساکنند و زمین مانند ستاره گان به دور محور فلکی از غرب به شرق در حدود یک دور در روز می چرخی ،هیچ گونه دلیلی وجود ندارد . اینان توجه نکرده اند که با در نظر گرفتن حرکتهای ستاره گان ،هیچ دلیلی علیه نظر ساده ما وجود ندارند حال ان که اگر زمین می چرخید هوای اطراف را نمی توانست با خود بگرداند .در اینصورت همه ابرها به طرف غرب حرکت می کردند .
بطلمیوس نظریه زمین مرکزی و حرکت ستاره گان و سیارات را در این منظومه به سه دسته تقسیم کرد (فلک خارج از مرکز ،فلک تدویر،و فلک معدالمسیر )او به این نکته عقیده داشت C که مرکز فلک مربوط به یک سیاره می تواند در نقطه ای بیرون از مرکز عالم یعنی در و.ضع خارج مرکز باشد .بنا بر این ، حرکتی که در واقع نسبت به مر کز ان Cیکنواخت است ، هنگام مشاهده از زمین یکنواخت به نظر نمی رسید . به این ترتیب فلک خارج از مرکز خورشید می توانست تغیرات فصلی را که در سرعت حرکت خورشد پیدا می شد توجیه کند. فلک خارج مرکز می توانست علت تغییرات کوچک در سرعت حرکت سیاره ها را نیز توجیه کند .اما نمی توانست تغیرات بزرگی همچون حرکت رجوعی سیاره ها را بیان کند .
برای بیان حرکت رجوعی بطلمیوس از فلک تدویر کمک گرفت . بر این اساس فرض می شود ک سیاره با سرعت یکنواخت بر دایره ای کوچک به نام فلک تدویر در حرکت است .مرکز فلک تدویر با سرعتی یکنواخت بر دایره بزرگ به نام فلک حامل بر گرد بر گرد زمین حرکت می کند .
اما بطلمیوس با افلاک خارج از مرکز و تدویر نیز نتوانست به حرکت بضی از سیارات جواب بدهد .برای مثال :حرکت رجوعی مریخ همیشه از نظر مدت یا اندازه زاویه ای یکسان نیست.بطلمیوس برای اینکه بر این مشکل نیز غالب گردد فلک معدالمسیر را طراحی کرد. فلک معدالمسیر به دور نقطه ای مانند cکه قرینه مرکز زمین oنسبت به مرکز فلک خارج از مرکز است حرکتی یکنواخت دارد.
نظریه زمین مرکزی بطلمیوس تا ۱۳۶۲سال بعد یعنی در حدود سال ۱۵۱۲میلادی با کتاب کوپر نیک که «در باره گردش افلاک اسمانی »نامیده ش دوام آورد .
کوپر نیک که به مسئله قدیمی افلاطون علاقه داشت و در این باره می اندیشید که چگونه می توان با ترکیب کمترین حرکات دورانی یکنواخت منظومه ای سیاره ای بنا کرد . او با کنار گذاشتن فلک معدالمسیر کار خود را اغاز کرد .
در اینجا عبارت خلاصه و کوتاه او را که حدود سال ۱۵۱۲میلادی نوشته است میاوریم:
"تئوری های سیاره ای بطلمیوس و بیشتر اختر شناسان دیگر ،اگر چه با داده های عددی سازگار بودند به نظر می رسید که مشکلی را هم حل نمی کنند .هیچ یک از این تئوری ها بدون تصور افلاک معدالمسیر کامل نبودند .به نظر میرسید که سیاره نه بر فلک حامل خود و نه به دور مرکز تدویر خود با سرعت یکنواخت حرکت نمی کرد.بنا بر این چنین منضومه ای به اندازه کافی کامل و رضایت بخش به نظر نمی رسید. با آگاهی از این نارساییها همواره در فکر ان بودم که مگر ترتیبی از افلاک بیابم که در ان هر چیز به طور یکنواخت به مرکز واقعی خود گردش کند و بر پایه ان به وجود هر اختلاف اشکار پی برد."
فلک معدالمسیر .cمرکز کره فلکی است .سیاره p با سرعت یکنواخت بر گرد c&#۰۳۹;که خارج از مرکز است می گردد.زمین نیز در خارج مرکز قرار دارد .
کوپر نیک در کتاب خود«در باره گردش افلاک اسمانی »می نویسد:
"با این حال باید اقرار کنیم که این حرکتها (حرکتهای خورشید،ماه و سیاره ها)دورانی یا ترکیبی از چند حرکت دورانی است.چرا که این بی نظمی ها با یک قانون ثابت ویا بازگشتهای دورای ثابت انطباق دارند و اگر حرکتهای دورانی نبودند این دوره ها پدید نمی امدند .زیرا فقط دایره است که می تواند انچه در گذشته روی داده باز اورد . "
با توجه به اینکه کوپر نیک منظومه خورشید مرکزی را پذیرفته بود که عمدتآّ با نظریه اریستار کوس سازگار است منظومه خود را بر چند اصل بنا نهاد .
فرضهای او از زبان خود او چنین نقل شده است :
"مرکز هندسی و دقیق برای همه مدارها یا افلاک اسمانی وجود ندارد .
مرکز زمین مرکز جهان نیست .بلکه مرکز گرانش و مرکز مدار ماه است .
همه افلاک به دور خورشید می گردند و بنا بر این خورشید در مرکز جهان است.
فاصله زمین از خورشید در مقایسه با فاصله ستاره گان بسیا کوچک است.
همه حرکتهای ظاهری در اسمان به سبب حرکت اسمان نیست ،بلکه مربوط به حرکت زمین است.
انچه در نظر ما حرکت خورشید می نماید ناشی از حرکت خود ان نیست بلکه به حرکت زمین مربوط می شود .زمین مانند هر سیاره دیگر به دور خورشید می گردد ، پس زمین بیش از یک حرکت دارد .
حرکت ظاهری رجوعی سیاره ها ناشی از حرکت انها نیست ،بلکه از حرکت زمین نشأت می گیرد .بنا بر این زمین به تنهایی برای توضیح بسیاری از حرکتهای ظاهری در اسمان بسنده است."
کوپر نیک پذیرفته بود که خورشید در مرکز قرار دارد و سیارات دیگر حتی زمین به دور او در گردشندو به این نتیجه نیز آگاه بود که زمین در هر شبا نه روز یک بار به دور خود می چرخد .او چنین از ویژه گی های منظومه خود می گوید:
"اندیشه ای که در اینجا بیان شده است دشوار و تقریباّ غیر قابل قبول می نماید ؛ این اندیشه ها کاملآ بر خلاف عقاید عمومی است .اما به یاری خداوند ،دست کم برای ان که از ریاضیات غافل نیستند ،با نتیجه هایی که به دست خواهیم اورد ، همه چیز را به روشنی روز نشان خواهیم داد .
نخستین و بزرگترین فلک ،فلک ستاره گان ثابت است .که همه افلاک دیگر را در بر می گیرد و کامل است حرکت نمی کند و بی تردید بخشی از جهان است که حرکت و مواضع همه اجرام فلکی دیگر باید نسبت بدان سنجیده شود .اگر هنوز مردمی هستند که فکر می کنند این فلک حرکت می کند نظر مخالف داریم؛و پس از اثبات حرکت زمین نشان خواهیم داد که چرا به چنان نتیجه ای رسیده ایم .نخستین سیاره یعنی زحل ،که گردش خود را در ۵/۲۹سال انجام می دهد ، در نزدیکترین فلک به فلک ثوابت است . مشتری ،که گردش خود را در ۵/۱۱سال انجام می دهد ، پس از زحل قرار می گیرد .پس از ان مریخ قرار دارد که هر گردش ان ۶۸۷روز به طول می انجامد .در موضع پنجم ونوس قرار داردکه گردش خود را در ۲۸۸ روز و سر انجام عطارد قرار دارد که هر ۸۸ روز یک گردش کامل انجام می دهد . در میانه همه افلاک خورشید بدون حرکت می پاید"
▪ مهمترین دلایلی که علیه این نظریه مطرح شده بود عبارتند از:
منظومه کوپر نیکی بیشتر جنبه ریاضی ،ساده گی و زیبایی داشت و با مشاهدات نجومی ان زمان مطابق ت نداشت و به همین دلیل مورد پذیرش عام قرار نگرفت.
یکی از ضعف هایی که کوپرنیک در اثبات نظریه خود داشت ان بود که او نمی توانست با استفاده از نظریه های پیشین ،نظریه خود را ثابت کند .
یکی از دلایلی که در نظریه خورشید مرکزی مطرح بود انست که اگر زمین در حال حرکت بود ،بایستی به کلی منهدم شود .زیرا اگر زمین حرکت کند ،انگاه هوا ،پرنده گان و قطرات بارانی که به زمین می بارند جا می مانند .یکی از مثل هایی که مخالفین به گالیله می گفتند ان بود که آگر زمین در حال حرکت باشد ،توپی که از بالای برج پیزا به زمین می افتاد باید به عقب (خلاف جهت گردش زمین ) جا بماند .
اما کوپر نیک می پنداشت که که هوا به همراه زمین در حال حرکت است . و از طرفی وی در نظر داشت که اگر چنین می بود پس چرا دیگر اجسام که در حال حرکتند منهدم و نابود نمی شوند .
الگوی خورشید مرکزی کوپرنیک با عقاید و اصول مغایرت داشت .و از طرفی چون در ان زمان کلیسا طرفدار اصول ار سطو بود ، به همین دلیل نظر همه مسیحیان بر ضد کوپرنیک بود .انان به آیات انجیل استناد می کردند و می گفتند که معمار و طرح خلقت جهان بر اساس طرح و نظریه بطلمیوس است .به همین دلیل سازمان تفتیش عقیده ،کتاب کوپرنیک را که مکخالف با کتاب مقدس بود ،ممنوع اعلام کرد .
اگر چه نظریه ی خورشید مرکزی کوپرنیک با نظریه زمین مرکزی بطلمیوس از نظر علمی و مشاهده نجومی سازگار بود اما از نظر فلسفی مغایرت داشت.چون کوپر نیک چارچوب مرجع خود را از زمین به خورشید منتقل کرده بود .و این انتقال چارچوب از نظر فیزیک سینماتیک امروزی کاملا صحیح می باشد.



Image result for ‫زمین مرکزی‬‎



نظریه گسترش بستر اقیانوس ها :



اطلاعات اولیه

وگنر و پیروان وی ، با شواهدی که بدست آوردند به این نتیجه رسیدند که قاره یکپارچه اولیه در اثر فرآیند رانه قاره‌ای شکسته و شکل چند قاره قطعه قطعه شده است. هر کدام ازاین قاره‌ها نیز مسیر خود را پیموده و به موقعیت کنونی رسیده است. این پژوهشگران بر این باور بودند که قاره‌ها مانند کوههای یخ شناور که بر روی دریاهای قطبی با شکافتن دل دریای منجمد حرکت می‌کنند، بر روی پوسته اقیانوسی در حرکتند.

فرضیه رانه قاره‌ای به رغم شواهد قوی تائید کننده ، به دلیل اشکالهایی که داشت چندان جدی گرفته نشد. به نظر مخالفان رانه قاره‌ای ، تصور اینکه قاره‌ها بتوانند بر روی لایه‌ای جامد حرکت کنند دشوار است و به هیچ وجه نمی‌توان آن را به حرکت کوه‌های یخ تشبیه کرد، چرا که در مثال کوه‌های یخ ، لایه زیرین مقاومت چندانی در برابر حرکت اجسام شناور روی آن را ندارد و به راحتی شکافته می‌شود. به دلیل اینگونه مشکلات بود که انگاره قاره‌ای با مرگ آلفرد وگنر برای مدتی به فراموشی سپرده شد.

تصویر

نظریه هس درحرکت کف اقیانوسها

پس از آن که در سال 1912 وگنر نظریه جابجایی قاره‌ها را مطرح کرد، بین سالهای 1929 تا 1962 بحثهای موافق و مخالف زیادی با این نظریه در گرفت تا اینکه هس از حرکت کف اقیانوسها صحبت کرد و گفت در محل رشته‌های میان اقیانوسی ، پوسته‌های اقیانوسی در حال افزایش است و همین عمل باعث گسترش آنها و نهایتا جابجایی قاره‌ها می‌گردد. سلولهای کنوکسیونی در زیر رشته‌های اقیانوسی ، توپوگرافی خاصی را بوجود می‌آورد و باعث جریان دمایی زیادی می‌گردد.

فرو رفتن پوسته اقیانوسی به زیر پوسته قاره‌ای (یا اقیانوسی دیگر) که در محل گودال انجام می‌گیرد، باعث می‌شود که این پوسته به گوشته برسد. در قسمت عقب گودال اقیانوسی ، یک ورقه از رسوبات اقیانوسی و کوههای زیردریایی به روی پوسته قاره‌ای خراشیده می‌شود. در سه دهه اخیر افراد زیادی به اثبات نظریه گسترش اقیانوسها همت گماشته‌اند.

روش اندازه گیری آنومالیهای مغناطیسی

یک روش موثر اثبات نظریه گسترش اقیانوسها ، اندازه گیری آنومالیهای مغناطیسی مثبت و منفی است که بطور متناوب قرار دارند و در سنگهای بستر اقیانوسها هم دیده می‌شود. آنومالیهای مغناطیسی نشان دهنده واژگونیهای قطب مغناطیسی زمین است. در بستر اقیانوسها ، آنومالیهای مذکور به صورت نوارهایی به موازات رشته‌های اقیانوسی پدیدار می‌گردد.

اگر پهنای این نوارها را با طول زمان واژگونیهای قطب مغناطیسی زمین بر روی چند صد میلیون سال گذشته در پوسته آن مقایسه کنیم، تطابق قابل تعمقی بدست می‌آید. سنگهای رشته‌های میان اقیانوسی خیلی جوان بوده و بتازگی تشکیل شده‌اند. هرچه از رشته‌های میان اقیانوسی به دو طرف حرکت کنیم، سنگها بطور قرینه مسن تر می‌شوند. معلوم می‌شود که پوسته اقیانوسی جدید ازمحل رشته‌ها زاییده می‌شود و به تدریج به دو طرف حرکت می‌کند.

روش سن آتشفشانهای اقیانوسی

شاهد دیگری که برای اثبات انگاره گسترش بستر دریا بکار گرفته شد، جزایر آتشفشانی بی‌لرزه موجود بر روی پوسته اقیانوسی است. بر روی پوسته اقیانوسی جزایری با آتشفشانهای فعال در ستیغ پشته‌ها یا نزدیک به آن وجود دارد. ویلسون با گاهشماری سنگهای آتشفشانی نشان داد که این جزایر از نظر سنی توزیع متقارنی در اطراف پشته‌ها دارند بطوری که جوانترین جزایر بر روی پشته یا در نزدیکی آن قرار داشته و با دور شدن از ستیغ پشته‌ها ، سن جزایر آتشفشانی بیشتر می‌شود (مثل مثلث برمودا) ، این رابطه سنی ، با این نظریه که بیشتر جزایر آتشفشانی بر روی ستیغ پشته میان اقیانوسی منشا گرفته و با گسترش بستر دریا از آن دور می‌شود همخوانی دارد.

تصویر

روش جریان گرمایی

از دیگر مسائلی که به پذیرش انگاره گسترش اقیانوس کمک فراوانی کرد، مطالعاتی بود که در اواخر دهه 1960 ، درباره جریان گرمایی بستر دریا انجام شد. دانشمندان با توجه به نمونه‌های بدست آمده از بستر دریا می‌دانستند که مقدار عناصر پرتوزا (اورانیوم ، توریم ، پتاسیم)) پوسته اقیانوسی بسیار کمتر از پوسته قاره‌ای است و از آنجا که واپاشی این عناصر منبع اصلی تولید گرمای زمین است، انتظار داشتند که جریان گرمایی پوسته دریا را کمتر از آن چیزی بیابند که در قاره‌ها دیده شده بود.

اما بر خلاف انتظار دیده شد که جریان گرمایی پشته‌های میان اقیانوسی بسیار بیش از جریان گرمایی قاره‌هاست و این که مقدار جریان نیز توام با افزایش فاصله از پشته کاهش می‌یابد بطوری که در ژرفای اقیانوسی به کمترین مقدار خود می‌رسد. به همین دلیل است که جریان گرمایی با افزایش سن و همچنین دور شدن پوسته اقیانوسی از پشته ، کاهش می‌یابد.

گسلهای دگرشکلی

از جابجایی نوارهای مغناطیسی ، می‌توان بوجود شکستگیهایی در کف اقیانوس پی برد (گسلهای دگرشکلی) ، این شکستگیها مربوط به حرکت صفحات است. گسترش صفحات لیتوسفری به موازات رشته‌های میان اقیانوسی انجام می‌گیرد. این گسله‌ها که احتمالا در اولین مراحل گسترش کف اقیانوسها شکل گرفته‌اند بطور متقاطع نسبت به رشته‌های اقیانوسی قرار دارند و آنها را تحت تاثیر قرارداده و جابجا کرده‌اند. دو قطعه گسل در دو انتهای جابجاشده رشته‌ها ، ویژگیهای عجیب و غریبی دارند.

گسله‌های دگرشکلی لزوما در جهت عمود بر رشته‌های میان اقیانوسی یا جزایر قوسی تشکیل نمی‌شوند و چون حرکت نسبی دو قسمت یک پوسته اقیانوسی (صفحه اقیانوسی) در امتداد این گسل‌ها شکل می‌گیرد، بنابراین جهت حرکت صفحه اقیانوسی ممکن است نسبت به رشته‌های میان اقیانوسی یا جزایز قوسی مورب (مایل) باشد. به هر حال حرکت گسل‌های دگرشکلی در کف اقیانوس پیچیده و بغرنج است و گاه نوعی حرکت چرخشی به صفحات اعمال می‌کند. هر چه زاویه بین گسل و دگرشکلی و رشته میان اقیانوسی بزرگتر شود، میزان چرخش بیشتر است. نرخ گسترش صفحه اقیانوسی بین یک تا شش سانتیمتر در سال است که بطور محلی به ده و حتی پانزده سانتیمتر در سال هم می‌رسد.


نظریه بازگشت ارتجاعی

  • زلزله مهیب ۱۹۰۶ سانفرانسیسکو که منجر به خسارات مالی و جانی زیادی شد، باعث ایجاد نقطه تحولی در علم زلزله‌شناسی شد. تا آن زمان هنوز بطور قطعی مشخص نشده بود زلزله چگونه بوجود می‌آید. تازه کسانی مطرح کرده بودند که زلزله در راستای گسل‌ها اتفاق می‌افتد ولی هنوز مشخص نبود آیا واقعا زلزله در ارتباط با حرکت گسل‌ها است یا نه. آقای رید با مطالعه سه دوره داده‌های نقشه‌برداری‌ دقیق قبل و بعد از زلزله سانفراسیسکو ثابت کرد که زلزله ناشی از حرکت گسل سان آندره‌آس است. او نظریه‌ای به نام نظریه بازگشت ارتجاعی ارایه داد که چگونگی بوجود آمدن زلزله را بدین ترتیب توضیح می‌دهد. نیروی‌های ناشناخته‌ای بطور آرام در طی یک زمان طولانی (ده‌ها تا هزارها سال) به دو طرف گسل وارد می‌شود. اگر گسل یک گسل قفل شده باشد نمی‌تواند حرکت کند. در این حالت لاجرم نیروی وارده به صورت نیروی کشسانی (فشرده شدن یا کشیده شدن سنگ‌ها) در سنگ‌های دو طرف گسل تجمع می‌یابد. تجمع نیروی کشسانی در سنگ‌ها مشابه تجمع نیروی کشسانی در یک فنر در هنگام کشیده شدن و یا فشرده شدن است. تجمع نیروی کشسانی با زمان زیاد و زیادتر می‌شود و زلزله وقتی اتفاق می‌افتد که سنگ‌های دو طرف گسل تحمل بار و نیروی کشسانی زیادتری را ندارند و می‌شکنند. بخشی از نیروی الاستیک ذخیره شده در گسل در اثر حرکت گسل به گرما و بخش دیگری از آن به امواج الاستیک تبدیل می‌شود. این امواج الاستیک زلزله را ایجاد می‌کنند.

  • حرکت گسل باعث جابجایی دایمی ساختمان‌هایی که بر روی گسل ساخته شده‌اند می‌گردد و باعث تخریب آنها می‌شود. اگرچه تخریب ناشی از زلزله بیشتر به علت امواجی است که در اثر حرکت ناگهانی سنگ‌ها در امتداد گسل و مرتعش شدن آنها بوجود می‌آیند. امواج زلزله‌های بزرگ صدها کیلومتر دورتر از محل رومرکز زلزله (اولین نقطه‌ای که شکستن سنگها از آنجا آغاز گشته است) می‌توانند خسارات زیادی را ببار آورند و در هر نقطه‌ای از کره خاکی ما قابل حس‌شدن توسط زلزله‌نگارها است.

  • بعد از وقوع زلزله سنگ‌های دو طرف گسل در اثر فشار طبقات بالایی و اثر آب دوباره به هم جوش می‌خورند و آماده ذخیره نیروهایی که از دوردست بطور دایمی به دو طرف گسل وارد می‌شوند می‌گردند.

Image result for ‫نظریه بازگشت ارتجاعی‬‎








چقدر در مورد نظریه زمین توخالی میدانید؟

در علم زمین شناسی ،فیزیک ،اختر شناسی و … با تئوری ها و نظریه های متفاوتی رو به رو هستیم .برخی از آنها بسیار علمی و محکم و تعداد کمی از آنها فقط در حد یک افسانه و تخیل هستند .یکی از عجیب ترین و بحث برانگیز ترین آنها نظریه زمین توخالی است که هم در افسانه ها وجود دارد و هم تعداد کمی آن را اثبات کرده اند اما هنوز نمیتوان به طور کامل به جنبه ی علمی آن استناد کرد .

نظریه زمین توخالی از سالها قبل در زمان یونان باستان فقط در حد یک افسانه مطرح شد و بیشتر جنبه ی داستانی داشت .در افسانه های کشور هایی مانند تبت و بریتانیا نیز این داستان وجود دارند .مردم در گذشته معتقد بودند اعماق زمین محل زندگی خدایان و در قسمتی دیگر از آن شیاطین و اجنه است .گروهی دیگر دو قطب زمین را محل ورود و خروج یوفوها و آدم های عجیب میدانستند .در سالهای ۱۷۰۰-۱۸۰۰ اختر شناسی به نام ادموند هالی ثابت کرد که این افسانه ها میتواند حقیقت داشته باشد و زمین به صورت یک کره توخالی باشد .او اعلام کرد محل ورود و خروج اعماق زمین میتواند در دو قطب شمال و جنوب آن واقع شده باشد .او این موضوع را برای تمام سیارات خاکی صادق دانست و عده ای دیگر از اخترشناسان آن را تایید کردند .

در سال ۱۹۸۵ یک فیزیکدان هلندی شابت کرد که زمین میتواند توخالی باشد و این هیچ مشکلی در گرانش و چرخه زمین ایجاد نمیکند .همچنین اثبات کرد در داخل زمین هم نیروی گرانش مانند سطح آن وجود دارد و همین امر وجود یک دنیای عظیم دیگر زیر زمین را ممکن میکند .در سالهای گذشته تصاویر ماهواره ای که توسط آپولو یا دیگر ماهواره ها گرفته شده بحث برانگیز بوده و تعجب همه موافقان این نظریه را برانگیخته .عده ای معتقدند این نظریه کاملا درست است و قطب های زمین محل ورود و خروج آن هستند چرا که قطب های زمین محل هایی کاملا حفاظت شده هستند و در هر سال تعداد بسیار کمی که مورد تایید باشند اجازه ورود به آن مناطق را دارند .

با وجود تمام این شواهد و مدارک امروزه تعداد بسیار کمی از مردم عادی و تعداد بسیار کمتری از بین دانشمندان به درستی این تئوری معتقدند .اما واقعا باید آن را به طور کامل رد کرد؟یا باید آن را پذیرفت؟این تئوری قرار است فقط در حد یک ردپای قدیمی از افسانه ها باقی بماند؟یا قرار است کسی به طور کامل آن را رد یا اثبات کند؟درحال حاضر این سوالات پاسخ کامل و درستی ندارند و این نظریه هم مانند هزاران نظریه دیگر مدتی در اوج بوده و حالا تقریبا فراموش شده است .









 

2 روش مختلف برای اثبات کروی بودن زمین و رد ادعای زمین تخت گرایان

زمین تخت است یا کروی؟ پاسخ به این سوال حتی در قرن بیست و یکم نیز بسیار پیچیده است. در این مطلب به معرفی 7 روش مختلف برای اثبات کروی بودن زمین خواهیم پرداخت.

نظریه‌پردازی در مورد تخت بودن زمین از دوران باستان و نیاکان قدیمی ما و به خصوص یونانیان آغاز شد. تا سال‌های طولانی مردم بر این باور بودند که کره زمین مرکز دنیا و مکانی تخت است. به علت وسیع بودن سطح زمین و محدودیت‌های موجود، همه مردمان آن زمان تصور می‌کردند که کره زمین باید تخت باشد. با وجود آنکه از آن دوران تاکنون هزاران سال می‌گذرد، هنوز هم هستند افرادی که کره زمین را مکانی ثابت و تخت توصیف می‌کنند. در میان آنان، افراد تحصیل‌کرده‌ای را هم می‌توان یافت! انجمن طرفدار صافی زمین گروه یا گروه‌هایی هستند که ادعا می‌کنند سیاره زمین در واقع همانند یک دیسک صاف است و مفهومی به نام «کره» در مورد آن تنها یک دروغ بزرگ به شمار می‌رود!

یک رپر آمریکایی مشهور با نام بی. او. بی (B.o.B) قصد دارد با جمع‌آوری هزینه‌های مورد نیاز برای ارسال یک ماهواره به آسمان، یک بار برای همیشه به این سوال پاسخ دهد: زمین تخت است یا کروی؟ جمع‌آوری هزینه 1 میلیون دلاری برای پاسخ به این سوال، شاید احمقانه به نظر برسد. اما به هر حال جمع‌آوری این هزینه آغاز شده و این رپر آمریکایی هزار دلار ابتدایی را خودش پرداخت کرده است. اکنون با گذشت 5 روز از آغاز این برنامه، تنها 2 هزار دلار از علاقه‌مندان به کشف پاسخ این سوال جمع‌آوری شده است.

خوشبختانه راه‌های ارزان‌تری هم برای اثبات کروی بودن زمین ، بدون نیاز به ماهواره وجود دارد! در این جا به بررسی 7 روش مختلف جهت رد ادعای زمین تخت گرایان خواهیم پرداخت.

روش‌هایی برای اثبات کروی بودن زمین و رد ادعای زمین تخت گرایان

1- به بندر بروید

اثبات کروی بودن زمین

با مراجعه به بندر می‌توان یکی از دلایل اثبات کروی بودن زمین را مشاهده کرد. اگر زمین تخت بود، تصویر کشتی در هنگام نزدیک شدن به افق باید رفته رفته کوچک و سپس به طور یک‌جا ناپدید شود. اما اگر شما خودتان برای مشاهده واقعیت به بندر بروید، چیزی خلاف این موضوع را می‌بینید. واقعیت امر این است که با تماشای دقیق بندر، مشاهده خواهید کرد که در ابتدا بدنه کشتی و سپس دکل آن به زیر خط افق می‌رود. زمانی که کشتی‌ها از فواصل دور برمی‌گردند، این فرآیند معکوس می‌شود؛ یعنی ابتدا دکل و سپس بدنه آنان قابل مشاهده است.

تماشای کشتی در نزدیکی خط افق، یکی از مهم‌ترین شواهد موجود برای اثبات کروی بودن زمین است که در کتاب «ستاره شناسی زتتیک» (Zetetic Astronomy) که در سال 1881 توسط زمین تخت گرایان منتشر شد. در این کتاب یک فصل کامل برای رد این موضوع وجود دارد که دلایل ارائه شده آن چندان هم قانع‌کننده نیستند. زمین تخت گرایان بر این باور هستند که ناپدید شدن بدنه و سپس دکل کشتی‌ها، توهمی بیش نبوده و در واقعیت چیز دیگری اتفاق می‌افتد. آنان بر این عقیده هستند که قوانین پرسپکتیو به شما اجازه نمی‌دهند کشتی را به طور کامل مشاهده کنید و اگر در هنگام ناپدید شدن بخشی از کشتی، با یک دوربین به آن نگاه کنید، در کمال ناباوری می‌بینید که کشتی هنوز به طور کامل قابل مشاهده است! با این حال، چیزی که زمین تخت گرایان برای رد این مسئله مطرح می‌کنند، تکیه بر قوانین پرسپکتیو است. قانون مذکور می‌گوید که اجسام در فواصل دور، در اندازه کوچک‌تری نسبت به اندازه واقعی‌شان دیده می‌شوند و این مسئله هیچ ارتباطی به ناپدید شدن مرحله به مرحله‌ی کشتی‌ها ندارد.

اما با توجه به اینکه مسئله اثبات کروی بودن زمین و یا تخت بودن آن، این روزها به موضوعی داغ و جذاب تبدیل شده است، ما به شما پیشنهاد می‌کنیم که در صورت تمایل، به بندر بروید و با استفاده از تلسکوپ‌ و یا دوربین‌های قدرتمند، حرکت کشتی‌ها در نزدیکی افق را به طور دقیق زیر نظر بگیرید. حتی در هنگامی که از چنین ابزارهایی استفاده می‌کنید، باز هم در در ابتدا بدنه کشتی و سپس قسمت‌های دیگر آن ناپدید می‌شوند. با این روش، شما می‌توانید بدون نیاز به صرف هزینه‌های چند میلیون دلاری، خودتان به کروی بودن زمین پی ببرید!

2- به ستاره‌ها نگاه کنید

اثبات کروی بودن زمین

دومین روش اثبات کروی بودن زمین توسط فیلسوف مشهور یونانی یعنی ارسطو (Aristotle) در حدود 350 سال پیش از میلاد مسیح کشف شد. صورت‌های فلکی مختلف در آسمان، از عرضه‌های جغرافیایی مختلف قابل مشاهده هستند. احتمالا دو نمونه از برجسته‌ترین آن‌ها، دب اکبر (Big Dipper) و صلیب جنوبی (Southern Cross) هستند. مجموعه دب اکبر حاوی 7 ستاره است که آرایشی مشابه با یک «ملاقه» را تشکیل داده و همواره در عرض‌های 41 درجه شمالی و بالاتر قابل مشاهده هستند ولی در زیر 25 درجه جنوبی امکان مشاهده آنان وجود ندارد. همچنین در شمال استرالیا، تنها در شمال این عرض جغرافیایی می‌توان در نزدیکی افق ستاره‌های دب اکبر را مشاهده کرد.

در همین حال در نیمکره جنوبی، ستاره‌های صلیب جنوبی قرار دارند که تنها در مواقعی قابل مشاهده هستند که به اندازه کافی به نیم‌کره جنوبی زمین سفر کرده باشید. آرایش این صور فلکی و جهت قرارگیری آنان در آسمان به نحوی هستند که امکان یا عدم امکان مشاهده آنان از مکان‌های مختلف زمین را تنها می‌توان با مدل کروی بودن زمین توصیف کرد.






10نظریه فلسفی جالب که تصورتان از جهان هستی را تغییر می‌دهد

10 نظریه فلسفی جالب که تصورتان از جهان هستی را تغییر می‌دهد

حقیقت آن‌چنان‌که تصور می‌کنیم ساده و آشکار نیست. بسیاری از چیزها که در ظاهر واقعی هستند در اصل درست نیستند. دانشمندان و فلاسفه برای تغییر تصورات شما درباره جهان بسیار تلاش کرده‌اند. در اینجا ۱۰ نمونه از این تلاش‌ها را خواهید دید.

۱. عصر یخبندان

دانشمندان معتقدند که جهان ما به سمت یک عصر یخبندان دیگر پیش می‌رود. منبع انرژی جهان محدود است. طبق این نظریه زمانی که این منبع انرژی پایان گیرد، یک دوره انجماد در جهان فرا می‌رسد. انرژی گرمایشی از حرکت ذرات پدید می‌آید، طبق قانون طبیعت هر انرژی از دست می‌رود، درنتیجه حرکت این ذرات روزی متوقف‌شده و همه‌چیز توقف می‌کند.

۲. نفس گرایی (Solipsism)

نفس گرایی یک نظریه فلسفی است که طبق آن‌همه چیز در خودآگاه انسان موجودیت دارد. شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسد. آیا افراد فقط به ذهن خود آگاه هستند و موجودیت جهان خارجی را باور ندارند؟ در حقیقت غیرممکن به نظر می‌رسد که انسان فقط به ذهن خود آگاه باشند و هر چیز غیرازآن را زیرسوال ببرد، مگر اینکه واقعاً به خودآگاه خود بیندیشند.

باور نمی‌کنید؟ برای چند لحظه به تمام رؤیاهایی که در زندگی تجربه کرده‌اید بیندیشید. آیا ممکن نیست همه‌چیز در اطراف ما زاییده یک رویای درونی باشد؟ بله درست است که نمی‌توانیم افرادی را که می‌بینیم، حرف‌هایی که می‌شنویم، چیزهایی که لمس می‌کنیم، بو می‌کنیم و حس می‌کنیم، را تکذیب کنیم. بله و شاید هم نه. برای مثال، افرادی که قرص LSD مصرف کرده‌اند می‌گویند که می‌توانند تمام توهم‌های خود را لمس کنند، اما ما این گفته آن‌ها را قبول نداریم. رؤیاهای شما احساساتتان را شبیه‌سازی می‌کنند، علاوه بر آن، شما چیزی را می‌بینید که بخش دیگر مغزتان می‌گوید.

درنتیجه، آیا درست نیست که به همه‌چیز شک کنیم؟ شاید غذایی که می‌خورید یا کیبورد زیر انگشتانتان حقیقت نداشته باشد و زاییده ذهنتان باشد. زیرا هرکس می‌تواند فقط به ذهن خود اطمینان داشته باشد.

۳. فلسفه آرمان‌گرایی (Idealist Philosophy)

جرج برکلی (George Berkeley) پدر فلسفه آرمان‌گرایی اعتقاد دارد که همه‌چیز به‌صورت یک ایده و آرمان در ذهن انسان وجود دارد. برکلی سپس متوجه شد که برخی از دوستانش عقیده او را احمقانه می‌دانند. در حقیقت یکی از مخالفانش درحالی‌که چشمانش بسته بود به سنگی لگد زد و گفت “من این را قبول ندارم.”

به نظر او اگر آن سنگ تنها در تصور او وجود داشت نمی‌توانست با چشمان بسته به آن لگد بزند. رد نمودن نظریه برکلی عجیب به نظر می‌رسد، مخصوصاً در دنیای امروز. او اعتقاد داشت یک قادر مطلق و حاضر همه‌چیز را می‌بیند و بر همه‌چیز تسلط دارد. به نظرتان حقیقت دارد یا خیر؟

۴. افلاطون و مبدأ عالم

همه ما نام افلاطون را شنیده‌ایم. او معروف‌ترین فیلسوف جهان است که همانند فلاسفه دیگر درباره حقیقت چیزی گفته است. او اعتقاد داشت که ورای جهان مادی ما یک جهان مثالی وجود دارد که تمام چیزهایی که ما در این جهان می‌بینیم را به‌صورت کامل دارا است، در این صورت این جهان و اجزای آن مثال یا صورتی از حقیقت است اما حقیقت واقعی نیست. فلسفه به ما کمک می‌کند تا حدی به جهان واقعی پی ببریم.

علاوه براین، افلاطون به‌عنوان یک یگانه انگار (monist) اعتقاد داشت که همه‌چیز از یک ماده ایجادشده است. به این معنا که الماس، طلا و مدفوع سگ، همه از یک ماده مشترک که به شکل‌های مختلف ترکیب شده‌اند، ایجاد شده‌اند. امروزه دانشمندان با اکتشاف اتم‌ها و مولکول‌ها این حقیقت را ثابت کرده‌اند.

۵. اصالت حال (Presentism)

زمان چیزی است که ما آن را پذیرفته و به گذشته، حال و آینده تقسیم کرده‌ایم. نظریه اصالت حال اعتقاد دارد که گذشته و آینده مفاهیم تخیلی هستند و وجود ندارند، تنها واقعیتی که وجود دارد زمان حال است.

به‌عبارت‌دیگر، صبحانه‌ای که خوردید و یا کلماتی که در اینجا می‌خوانید پس از خواندن شما وجود نخواهند داشت، مگر اینکه شما دوباره به آن مراجعه کنید. آینده نیز یک خیال است، زیرا طبق گفته سن‌آگوستین زمان نمی‌تواند درگذشته و آینده باشد.

۶. اینترنالیزم (Enternalism)

اینترنالیزم در برابر نظریه اصالت حال قرار می‌گیرد. طبق این نظریه فلسفی زمان چندلایه است. می‌توان زمان را به یک کیک چندلایه تشبیه نمود. زمان به یک صورت وجود دارد اما تقسیم‌بندی آن به فرد بستگی دارد. بازه زمانی که فرد می‌بیند به این بستگی دارد که او به کدام نقطه نگاه می‌کند.

درنتیجه، دایناسورها، جنگ جهانی دوم، و جاستین بیبر، همه درکنارهم قرار دارند اما هرکدام از زاویه متفاوتی دیده می‌شوند. اگر از این دیدگاه به جهان و حقیقت بنگریم در آن صورت آینده ناامیدکننده و قدرت اختیار بی‌معنی قلمداد خواهد شد.

۷. مغز در خمره

نظریه آزمایشی “مغز در خمره” سال‌هاست که توسط متفکران و دانشمندان بحث می‌شود. طبق این نظریه درک انسان از حقیقت به تفکرات ذهنی او بستگی دارد.

بسیار خوب، بحث درباره چیست؟ تصور کنید شما تنها مغزی درون یک خمره هستید که توسط گروهی دانشمند دیوانه مدیریت می‌شوید. از کجا می‌خواهید بدانید که چنین نیست؟ آیا می‌توانید انکار کنید که حقیقت جز این است؟

این نظریه درواقع ادامه همان مسئله شوم دکارتی است. این آزمایش هم به همان نتیجه‌گیری دست پیدا می‌کند: ما نمی‌توانیم ماهیت جیزی جز خودآگاه خود را تأیید کنیم. اگر یاد فیلم “ماتریکس” افتادید باید بدانید که آن فیلم از همین نظریه الهام گرفته است. متأسفانه در واقعیت از آن قرص‌های قرمز وجود ندارد…

۸. نظریه چند جهانی یا جهان‌های موازی (The Multiverse Theory)

اگر در ده سال گذشته در بیابان نبوده‌اید، پس قطعاً باید نظریه “چند جهانی” یا “جهان‌های موازی” را شنیده باشید. همانطورکه ممکن است حدس زده باشید، طبق این نظریه پرطرفدار، جهان‌های موازی ازنظر تئوری جهان‌هایی به تعداد بی نهایت و مشابه جهان ما هستند که البته ممکن است تفاوت‌هایی هم داشته باشند.

تصور کنید، در یک جهان شما چند دایناسور را کشته‌اید، در جهان دیگر یک دیکتاتور قوی هستید و در جهان دیگر اصلاً به دنیا نیامده‌اید زیرا پدر و مادرتان اصلاً یکدیگر را ملاقات نکرده‌اند. جالب است نه؟

۹. رئالیسم داستانی (Fictional Realism)

این نظریه در واقع جالب‌ترین شاخه از نظریه چند جهانی است. سوپرمن وجود دارد! به ابرقهرمان دیگری علاقه دارید؟ خب حتی هری پاتر هم ممکن است وجود داشته باشد و یا هر داستانی که خودتان ترجیح دهید. طبق این شاخه از نظریه جهان‌های موازی، با توجه به اینکه بی‌نهایت جهان وجود دارد، باید هر چیزی در یک‌جایی وجود داشته باشد. مثلا سوپرمن در جهان کریپتون! بنابراین داستان موردعلاقه شما ممکن است در یکی از جهان‌ها که همه‌چیز برای احقاق آن مهیا باشد، رخ دهد.

۱۰. پدیده گرایی (Phenomenalism)

شاید خیلی از افراد دوست داشته باشند بدانند زمانی که به اشیا نگاه نمی‌کنیم چه اتفاقی برایشان می‌افتد. دانشمندان بسیاری دراین‌باره تحقیق کرده‌اند و برخی از آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند – آن‌ها ناپدید می‌شوند. البته نه به این شدت. دانشمندان پدیده شناختی اعتقاد دارند که اشیا تنها به‌عنوان یک پدیده شناختی موجودیت دارند. بنابراین لپ‌تاپ شما تنها تا زمانی وجود دارد که شما با آن مشغول هستید و زمانی که دست از کار بکشید و آن را کنار بگذارید موجودیت آن پایان می‌یابد، تا زمانی که فرد دیگری با آن مشغول شود. بدون ادراک هیچ موجودیتی وجود ندارد. ریشه پدیده گرایی این است.


 






نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی